{●} : درود بر شما.
{■} : چه سلامی، چه علیکی!
{●}: خانواده محترم خوب هستن؟
{■}: لازم نکرده از اونا بپرسی!
{●}: خب،با اجازه شما؛ خدا نگهدار!
{■}: آقا مرتضا! وایسا، اگر با صدای بلند آواز نخوانی؛ بهتره!لطف کن و نصب شبها با صدای بلند آواز نخوان! همسایه ها از تو گله مندند.
{●}: ولی، من... .
{■}: ببین آقا جان! لازم نیست با نعره بگی «من از قبی...لهء لیلی ...» می تونی همینو یواش زمزمه کنی.
{●}: اما ... .
{■}: برو معرفت یاد بگیر!
{●}: دوست عزیز! من مرتضا نیستم و آقا مرتضا رو نمی شناسم! من دیروز آمدم طبقه دوم این ساختمان،آواز خوندنم بلد نیستم.
{■}: ... !
کمترین:«ما بهتریم، و بهترین خواهیم شد».
بیشترین:«ما کهتریم،می خواهیم بهترین باشیم».
...
کمترین:«کهترین را پایمال کنید! بنگ،بنگ...».
بیشترین:«نزن،ن ز...ن!تو بهترینی... ».
پیرمرد باغبان زیر درختی نشسته است و مشغول استراحت. با تکیه بر درخت، دستانش را به بیلی که در دست دارد سپرده است و میل به کارکردن ندارد.
رهگذری گفت:«مش حسن پاشو کارکن،بی حوصلگی را بگذار کنار!».به آرامی و جدی جواب داد:«جان خیلی خوش نشین است،اگر زیاد بهش فشار بیاوری در می آید …».