داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

عکاس باشی

رفت حلبی‎آباد برای همایش فقر و غنا عکس بگیرد. عصر دوربینش را فروخت. رفت حلبی‎آباد.

نظرات 6 + ارسال نظر
وبساز پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 http://www.2websaz.co.cc

سلام چهار حرف داره عشق سه حرف داره گل دو حرف داره اما تو حرف نداری

آن بهار که دستت به زنگ نمی رسید را به یاد بیاور و فراموش مکن زمانی میرسد که هر چه زنگ می زنی هیچ کس در خانه نیست تا در را به رویت باز کند این فاصله را زندگی کن


راز موفقیت را نمیدانم اما راز شکست در راضی نگه داشتن همگان است

وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک

زهرا جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:01

زیبااا!!!!

هستی چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 http://hastishenasi.persianblog.ir

جمله طلایی بود خیلی زیاد لذت بردم.
شعر پایین را عبدالله مرسلی سروده تقدیم می کنم به شما به خاطر شعر قشنگتان(کاریکلماتورتان)
لعنت به همه ی کسانی که تو نیستند ولی عطر تو را می زنند.

رفیق دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:34

تکونم داد

اقاقی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:46 http://aghaghy.blogfa.com

سلام.منظورت رونفهمیدم.میشه یه کم توضیح بدی.ممنون

بابک چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:53

واقعا مینی مال زیبایی بود

تحت تاثیر قرار گرفتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد