داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

استاد

هر چه میگفتند او نمیدانست...

و حالا خودش هر چه میگوید کسی نمیداند...

وفا به عهد

او آزرده بود مدتی ازش خبری هم نداشت.


حالا با تمام وجودش داد میزد، عزیزم کجایی!؟


ولی او رفته بود!


با وفا به عهدش که اگر نباشی، من نیز نخواهم بود...