1- زن پشت در ایستاد و تا مرد در را وا کرد با یک ضربه ی میله او را کشت.دیگر از اعتیاد مرد خسته شده بود.احساس عجیبی داشت. خم شد و کاغذی که از دست مرد افتاده بود را گرفت.
« با در دست داشتن مدارک شناسایی راس ساعت 12 در کلینیک باشید. کلینیک ترک اعتیاد... »
سلام اقا مهدی واقعا عاتی مینویسین ولی تیتر داستاناتون زیاد مناسب نیس از شما بعیدههههههه
خیلی زیبا وغافلگیرکننده بود.
لطفا بهم سربزن ونظربده.