داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

همین حوالی

مرد توی رودخانه افتاد. در حال غرق شدن، فریاد می زد و کمک می خواست.
چند جوان موبایل به دست با شنیدن صدای مرد، کنار رودخانه امدند .
چندروز بعد بلوتوث  «غرق شدن واقعی یک ادم» سوژه ی خنده و تفریح  شب نشینی ها شد.

نظرات 4 + ارسال نظر
علی اکبر یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:12 http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی پیدا کردم ...خوشحالم که میبینم که این وبلاگ این همه اعضای فعال داره ..
داستانکت جالب و غمناک بود ..
سوژه ی به روزی رو انتخاب کردی که نیشدار بود.
موفق باشی

مرتضی توکلی یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 http://dastanak.blogsky.com

اول: به‌به! خانم احمدی. مدتی بود پیدایتان نبود. پیش خودم فکر می‌کردم حتما از دست این هپلی و علی اشرفی کلافه شده‌اید و «داستانک» را ترک کرده‌اید. خوشحالم که اینطور نبوده.

دوم: نمی‌دانم اشکال از من است یا داستانک‌ها. با زمان فعل اغلب داستانک‌ها مشکل دارم. مثلا در این داستانک تصور می‌کنم آخرین فعل بهتر است به جای «شد» «شده بود» باشد.

اول: به به ! اقای توکلی
خوشحالم که با حضورم خوشحالتان کردم .
از دست کسی کلافه نشدم . اما انگار خیلی ها از نبودنم کلافه شدند و گذاشتند و رفتند !! :))
خوشمان امد.


دوم: هر دوتایش خوب است. اما صد در صد اینکه من نوشتم بهتر است.

مصطفی یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:57

سلام،

زنده باد. شما خیلی زیبا و تأمل برانگیز با جنبه ای (در این مورد معناباخته یا absurd) از فرهنگمان وارد گفتگو (یا به اصطلاح اهل نقد، «مداخله ی نقادانه») شده اید. و به گمان من این کاری است که هر داستان خوبی باید انجام بدهد.

علی اشرفی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:15 http://dokkan.blogsky.com

چون تمام فعل‌های داستان (غیر از می‌خواست)ماضی ساده‌اند، «شد» بهتره.


حلول مبارکت رو تبریک میگم به رمضان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد