داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

مر۳۰

آقای استاد محترم سخنرانی اش را شروع می کند ،آنقدر از ارزش و اهمیت و قدمت زبان و ادبیات فارسی(پارسی) می گوید که دهانش کف می کند !از فردوسی می گوید و سی سال زحمتش ،از که و که و که...!از چه و چه و چه ...!خلاصه اینکه خودش را خفه می کند که: فارسی را پاس بداریم!

از روی سن که پایین می آیدهمکاران و شاگردان یکی یکی خسته نباشیدها و تقدیر ها و تشکر ها  را نثارش می کنند و او در جواب فقط خیلی متواضعانه می گوید:  

merci…!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
مرتضی توکلی شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 http://dastanak.blogsky.com

یکبار یکی از دوستان(سامای عزیز که مدتی است پیدایش نیست) برای داستان «کنسرت» من نظری گذاشته بود که فکر کنم به درد شما هم بخورد نظر این بود:
«یک نکته مهم که رعایت نمی کنیم این است که ما در داستان نباید خبر بدهیم بلکه باید عمل را به تصویر بکشیم . مثلا " او عصبانی بود " یک خبر است ولی " در را محکم به هم کوبید " یک عمل است که هم عصبانی بودن را می فهماند و هم یک عمل را نشان می دهد . یا مثلا "فلانی عینکی است " خبر است ولی " فلانی عینکش را روی چشمش گذاشت و.... " این یک عمل است . در داستان باید از عمل داستانی استفاده کرد نه از خبر»

موضوع جالبی دارید. ولی به اصطلاح خانم های خانه دار «جا نیافتاده». شاید بخاطر زمان افعالتان است. داستان شما با فعل های ماضی اینطوری می‌شود:
آقای استاد محترم سخنرانی اش را شروع کرد. آنقدر از ارزش و اهمیت و قدمت زبان و ادبیات فارسی(پارسی) گفت که دهانش کف کرد! از فردوسی گفت و سی سال زحمتش ،از که و که و که...!از چه و چه و چه ...!خلاصه اینکه خودش را خفه کرد که: فارسی را پاس بداریم!

از روی سن که پایین می آمد همکاران و شاگردان یکی یکی خسته نباشیدها و تقدیر ها و تشکر ها را نثارش کردند. و او در جواب فقط خیلی متواضعانه گفت:
merci

مصطفی یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:46

سلام دوست عزیز،
داستان عالی است. دست مزیزاد.

فقط یک پیشنهاد کوچولو: به نظرتان اگر مرسی را با حروف فارسی (اما مثلاً در گیومه) بنویسید و ضمناً تمام علائم تعجّب را هم بردارید، چطور می شود؟ اگر نظر مرا بخواهید، اینطوری داستان بیش از آنکه «بگوید»، «نشان خواهد داد».

با تشکر از راهنمایی شما
علت اینکه مرسی رو به فارسی ننوشتم شاید به خاطر این بود که این کلمه اینقد مورد استفاده قرار می گیره که گفتم شاید کسی یادش رفته باشه که فارسی نیست!
نظرتون رو درباره ی علامت تعجب قبول دارم و علتش اینه که یه جورایی بهش معتاد شدم ولی سعی میکنم ترک کنم!!!!

حسن خانوم یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:21

به امید روزی که همه ما قدر و ارزش زبان با قدمت و اصیل خودمون رو بدونیم...
خیلی با حال بود

احمدنژاد چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:28

موضوع ساده ای را انتخاب کردید و می توانستید با ترفند های نویسندگی انرا گیرا و جذاب کنید . مثلا
به جای توضیح دادن این عبارتها و لحنی که استاد را محکوم کند >
آقای استاد محترم سخنرانی اش را شروع می کند ،آنقدر از ارزش و اهمیت و قدمت زبان و ادبیات فارسی(پارسی) می گوید که دهانش کف می کند !از فردوسی می گوید و سی سال زحمتش ،از که و که و که...!از چه و چه و چه ...!خلاصه اینکه خودش را خفه می کند که: فارسی را پاس بداریم!

بهتر است که استاد را در وضعیت توضیح دادن مطالبش نشان دهید .
شما در داستانتان بی طرف نیستید و از همان ابتدا به خواننده جهت را نشان داده اید.

موفق باشید

اقاقی پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:21 http://aghaghy.blogfa.com

سلام.زیبابود.لذت بردم.هیچگونه عیبی نداردچون ادم وقتی می خواند خیلی خوب درکش می کند وازش لذت می برد همین کافیه!
ممنون میشم داستانکامو بخونی ونقدشون کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد