داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

یک داستان از منوچهر احترامی

مارها قورباغه‌ها را می‌خوردند و قورباغه‌ها غمگین بودند
قورباغه‌ها به لک‌لک‌ها شکایت کردند
لک‌لک‌ها مارها را خوردند و قورباغه‌ها شادمان شدند
لک‌لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها
قورباغه‌ها دچار اختلاف دیدگاه شدند
عده‌ای از آن‌ها با لک‌لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند و هم‌پای لک‌لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند
حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که برای خورده‌شدن به دنیا می‌آیند
تنها یک مشکل برای آن‌ها حل نشده باقی مانده است 
 اینکه نمی‌دانند توسط دوستانشان خورده می‌شوند یا دشمنانشان! 

 

پاورقی: 

این داستاد اثر منوچهر احترامی(۱۳۲۰ تهران - ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ تهران) است که به علت بروز قحطی داستانک در اینجا آورده شده. 

من از قرار دادن این داستانک منظور سیاسی نداشتم ولی اگر شما دلتان می‌خواهد برداشت سیاسی کنید به خودتان مربوط است

نظرات 6 + ارسال نظر
علی اشرفی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:59 http://dokkan.blogsky.com

یه پیشنهاد دارم:

یه مدت تعطیل کنیم. مثل تیم‌های ورزشی یا بچه مدرسه‌ای‌ها. هرکس بره دنبال کار و زندگی‌اش و پست جدید ندیم.
در عوض به‌طور گردشی گزیده‌ای از داستانک‌های قبلی هر روز به‌عنوان اولین داستانک قرار بگیره.

البته جنابعالی صاحب اختیارید اما اگر صلاح دانستید از دیگران هم در این مورد نظرخواهی کنید.

پیشنهادتان رد شد. شما خودت مدت‌هاست تعطیل کرده‌ای. اگر قرار بود این روش جواب بدهد باید الان صدتا داستانک توی آستینت داشته باشی

فروزان پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:08

داستان خیلی دلنشین و زیبا بود اما برای من یک سوال ایجاد شده که لک لک ها قبل از اینکه شروع به خوردن قورباغه ها کنند چی میخوردند؟

شاید سبزی خوار بودند. شاید هم جای دیگری مشغول خوردن قورباغه ها بوده‌اند.
اگر فکر کرده‌اید که من به شما جواب سیاسی می‌دهم اشتباه کرده‌اید. لک‌لک ها موجودات زیبا و شریفی هستند و جزو شیفتگان خدمت محسوب می شوند.

ساناز پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 http://suny13.blogfa.com

واقعا یه داستانک خوب بود
یه مسئله ایو که همه توش گیر کردنو خیلی ساده و بی ریا مطرح کرده.
تبریک می گم
لطفا به وبلاگ منم یه سر بزنید
به راهنماییتون نیاز دارم

ساناز چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:57 http://suny13.blogfa.com

بازم سلام!
خوشحالم ازینکه شخصی با سلیقه ی شما داستانکمو پسندیده

واسه دریافت دعوتنامه تون بیصبرانه منتظرم!

دعوتنامه ارسال شد. در صورتی که هنگام ثبت نام مشکلی داشتید تماس بگیرید.

[ بدون نام ] شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:53

سلام
زهرا احمدنژاد هستم

سارا چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:32

به علت بروز قحطی داستان منوچهر احترامی رو می نویسین؟
باریکلله به شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد