داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

دار

 طناب آویزان را پشت سرش انداخت .سرم را بالا برد .
- زندگی‎ات دست منه . نمی‎خوام جوونی‎ت ببری زیر خاک .
- خودت هم می‎دونی کار من نبوده . تو فقط می خوای عقده‎ی اینکه بابا پوزتُ مالوند به خاک رو خالی کنی .
- دو دقیقه‎ی دیگه توی آسمون ّآویزونت می‎کنن .

طناب دار را تکان داد .نیشخند زد .
-زندگیت بند ِ یک رکوع و سجود .
پشت کرد به من . طناب را هل داد .طناب به صورتم خورد .  طناب ایستاد بین من و بهرام‌خان .سر بهرام‌خان را قاب گرفته بود . بی‌تردید گفتم :
- قبول .
چهره‌ی پیروز بهرام‌خان از بین حلقه‌ی دار پیدا بود . لبخند زدم . دستش را آورد جلو . بوسیدمش . زانوش را خم کرد .پایش را کشید بالا . بوسیدمش . فریاد زد :
- من از خون این جوون گذشتم . این جوون می‌تونه زندگی کنه .
**
 مادر گریه می‌کند . باد می‌وزد توی صورتم . بابا ایستاده‌است . سرش بالاست . این بار بهرام‎خان نیست دستش را بکشد جلو و راه نجات نشانم دهد .مردی بلند می‌خواند :
- بنا به حکم …
گریه مادر گر می‌گیرد . پاهای بابا سست شده ‌است . باد می‌رقصد توی کاج‌ها .
- به جرم قتل عمد آقای بهرام …..
مادر زوزه می‌کشد .

____

بلندتر

درباره طرح داستان در بخش نظرات

نظرات 5 + ارسال نظر
ساما جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 http://mateel.ir/

درباره طرح داستان .

بعد از فکر اولیه ، نوبت به طرح داستان می رسد . طرح یا پیرنگ یا پلت نقل حوادث داستان بر اساس توالی زمانی مبتنی بر علت و معلول ، منطبق بر متن است .

طرح داستان با متن داستان متفاوت است . در طرح داستان وقایع بر اساس زمان مرتب می شود و باید بین وقایع داستان رابطه علت و معلول برقرار باشد و نباید داستان را بر اساس اتفاق جلو برد . در طرح داستان بیشتر باید به چرایی وقایع بپردازیم . یعنی هر اتفاقی باید علتی داشته باشد و نمی تواند بر حسب اتفاق باشد .

مثلا داستان بچه مردم آل احمد
زنی از همسر اولش جدا می شود چون با هم تفاهم ندارند . مرد بچه شان را نمی خواهد و می گوید باید پیش زن بماند چون حتی نمی تواند خرج خود را بدهد . زن بار دوم ازدواج می کند چون می خواهد یک سرپناه داشته باشد شوهر دوم می گوید نباید بچه را به خانه بیاورد چون نمی خواهد تف کرده یک نره خر دیگر را سر سفره اش ببیند . زن چون نیاز به سر پناه دارد و نمی تواند در این جامعه بدون سرپناه باشد به شوهرش گوش می دهد و بچه اش را توی خیابان رها می کند .

تمام وقایع داستان دلیل دارند و بر یک چرخه علت و معلولی می گردند .هر اتفاقی که در داستان می افتد باید بپرسیم چرا و برای این چرا جواب داشته باشیم و نباید داستان ببر اساس اتفاق جلو برود مانند فیلم های هندی .

ویژگی های طرح داستان :
1.باور پذیری : یعنی هر کسی مثل خود عمل کند . و آنچه از او انتظار می رود .
البته این باورپذیری منطبق بر متن داستان است و گاه یک عمل در یک داستان باورپذیر است و در داستان دیگر نه . مثلا عمل هایی که در داستان هری پاتر اتفاق می افتد منطبق با متن آن داستان باورپذیر است ولی همین عمل در یک داستان دیگر شاید باورپذیر نباشد . یا استفاده از نور به جای آب و شنای در آن و قایق سواری در نور در داستان نور مثل آب مارکز باورپذیر است .

2. وحدت موضوع . ما از ابتدا تا آخر طرح یک موضع را دنبال کنیم.

3.تصادفی نبودن . داستان را می توان با تصادف شروع کرد مثلا سقوط هواپیما یا زلزله . ولی نباید گره های داستان را با تصادف و اتفاق باز کرد .

4. جذاب بودن

5. نو بودن طرح . فکر اولیه می تواند نو نباشد ولی طرح باید نو باشد یا اگر نو نیست باید رنگ ها عوض شود .

قاصدک جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 13:34 http://sarabesirab.blogfa.com/

چرا مادر (زوزه )میکشید؟

منظورم اوج گریه و جیغ و داد بود
به نظرم اشکالی ندارد .

علی اشرفی شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:50 http://dokkan.blogsky.com

ببخشید از داستانک چیزی نفهیمیدم.
از مطلب پیوست‌شده به آن هم چیزی نفهمیدم.

فقط به جای زوزه می‌کشد می‌نوشتی: «ضجه می‌زند» بهتر بود.

التماسدعا.

این دو صحنه رفتن یک نفر به طرف چوبه دار است . دفعه اول فردی متهم که با دسیسه بهرام خان - که ولی دم است - به اعدام محکوم شده است و بهرام خان می خواهد با ذلیل کردن فرد - بوسیدن دست و پایش - او را عفو کند . و متهم که تردید دارد قبول می کند ولی با این نیت که بهرام خان را بکشد .
صحنه دوم وقتی است که متهم به خاطر قتل بهرام خان به اعدام محکوم شده است و به پای چوبه دار می رود .

به زمان ها دقت شود .
***
البته این ابهام را قبول دارم . و این اشکال من است . داستان نویس داستان می نویسد نه معما و چیستان .

ممنون .

لی شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 22:46 http://www.leee.blogsky.com/

سلام
خوندم داستانتون رو کار خوبی است ولی می تونست کمی کوتاه تر باشه به نظر من
و اون حس نداشتن راه چاره برای اون شخص بیشتر پرداخت بشه
حسی که اون شخص دیگه نه راه پس داره و نه راه پیش و دیگه هیچ بهرامی نیست که اونو ببخشه...

Whitney یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 17:58 http://www.facebook.com/profile.php?id=100003406879923

Just cause it's simple doesn't mean it's not super hlefpul.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد