والله از شما داستانکخوانان و داستانکنویسان عزیز چه پنهان، مدتی است که داستانکمان نیامده. میخواهیم از این فراغت استفاده کنیم و کمی دربارهی داستانک صحبت کنیم. ضمن اینکه از اول هم یکی از هدفهای وبلاگ داستانک، همین بود.
«نرگس» به بهانهای که تقریبا همه میدانیم نوشته بود:
توی سینما، وقتی یه کارگردان بزرگ مثل اسکورسیزی سالها جایزه اسکار نمیگیره، واکنش خیلی باکلاسی . . .
از خودش نشون میده. سینما رو مثال میزنم چون عمومی تره و بیشترمون باهاش آشناییم. وقتی داورها و منتقدها تا پای جایزه میبرنش و بهش جایزه نمیدن، نشنیدیم که گفته باشه: «داور ها و یا منتقد ها شعورشون نمیرسه. یا مگه خودشون بلدن یه فیلم مثل من بسازن؟» ببینید؛ دارم راجع به اسکورسیزی صحبت میکنمها. یه کارگردان واقعی رو مثال میزنم.
در مورد کارهای ما هم به هر حال هر کسی میاد یه نظر میده. به نظر من همون قدر که نباید از تعریف و تمجیدهای بی مورد ذوق زده بشیم، از اظهار نظرهای بی مورد هم نباید از کوره در بریم. . . . . این همه حرف زدم که بگم یه وقتی هست که ما داریم راجع به بنز (مارتین اسکورسیزی) صحبت تخصصی می کنیم، می گیم: «اگر انحنای بدنه در قسمت فوقانیاش به اندازه نیم درجه، اصلاح شود سرعتش فلان قدر در ثانیه تغییر می کند. و این در صنعت اتومبیل یک اتفاق عظیم است.»
حالا، یه وقت دیگه داریم راجع به گاری (نرگس محمدی) صحبت می کنیم می گیم: این چیزی که نوشتی به علت این که فلان فاکتور ها رو نداره، داستانک نیست . . . . چهار خط نوشتیم از سر دلخوشی، یه چیزی هم بهمون گفتن. بابا ما جوونیم. حالا حالا ها از این حرفا بهمون میگن. تازه صدتا ازاین بدتر. . . .
حالا من می خواهم با محور قرار دادن این نظر، کمی درباره ی «داستانکنویس حرفهای بودن» صحبت کنم. امروزه رایج شده که بسیاری از آدم ها پسوند حرفهای را به دنبال اسم خودشان میچسبانند. سوال من در اینجا از نرگس که البته از سر تواضع و مزاح خودش را به نسبت حرفهایها «گاری!» مینامد، این است که اصلن داستانکنویس حرفهای وجود دارد؟ اصلن داستانک نوشتن واقعن کاری حرفهای است یا تفننی یا ذوقی یا تکلیفی یا . . .؟
سوال دیگر این است آیا اگر کسی بخواهد راجع به ترافیک قضاوت کند یا مثلن رانندگی کس دیگری را نقد کند، حتما باید خودش رانندهی حرفهای باشد؟
سوال دیگرم این است که آیا همانطور که ما ممکن است آشپز حرفهای داشته باشیم، آیا غذاخور حرفهای هم میتوانیم داشته باشیم؟
بیایید موارد کاربرد کلمهی حرفهای را در زبان فارسی بررسی کنیم:
دوستان دیگری گفتهاند که:
«ای بابا ما که در اینجا نویسنده حرفهای نداریم»
«البته من در اینجا منتقد حرفهای نمیبینم»
«من در اینجا حتی نویسنده حرفهای نمیبینم»
نظر من این است که خیلی از رفتارهای ما انسانها، رفتارهای حرفهای نیست و نمیتواند هم حرفهای بشود. عنایت بفرمایید: تأکید من این است که خیلی از کارها نمیتواند هم حرفهای شود، داستانک نوشتن هم جزء همانهاست.