قیچی باغبانی و ساقه کوچک را روی میز گذاشت و لیوان آب نیمخور شده را زیر شیر آب گرفت. در حالی که لیوان با آب کم فشار پر میشد با خودش فکر کرد که چطور هزینههای گلخانه را پایین بیاورد؟ ناگهان هوای داخل لوله، جریان خارج از کنترلی از آب ایجاد کرد که لیوان را از دستش سُر داد و لیوان، داخل روشویی افتاد. چند لحظه به سطل زباله نگاه کرد. سپس قلمهء کوچک گیاه را داخل لیوان لب پَر شده گذاشت.
با سلام[گل]
[لبخند]داستان کوتاه "سرگذشت یک یوگی"منتظر نظرات ارزشمند شمااست[گل][گل]
یک کتاب بسیار شاهکار میخواندم به اسم «داستانهای از نظر سیاسی بیخطر» که در آن ترجمههای پاستوریزهای (البته به مسخره) آمده است. جددا خواندن آن را به همه توصیه میکنم. بگذریم.
در این کتاب به جای کلمهی «انفجار» نوشته است: « پراکنش خارج از کنترل انرژی »
هیچی! آخه این عبارت «جریان غیر قابل کنترل آب» چیه؟
شیر را که باز کرد، بهجای آب، صدای هوا از داخل لوله بیرون آمد. آب با جهش ناگهانی از لوله بیرون جهید.
البته قبول دارم، خیلی بهتر نشد. به نظرم عیب کار از ریشه داستان است.
باسلام
با داستانکی منتظر نظر شمایم
سلام خدمت شما داستانک نویس عزیز
من مبهوت می دانم داستانکی را که فاقد خو گرفتن ذاتی باشد
پس در عرض مثال شما باید در عنوان خود حد اقل لغت استفهامی را به کار برده تا نظاره ی خواننده مکرر شود.
امید آن دارم که ما داستانک نویسان ایرانی هر روز و هر روز در راه سخت پیشرفت پیشرفت کنیم و داستانک های غیر ایرانی را در دیدگاه همه محو.
ببخشید؟
هر کدوم از دوستان که متوجه فرمایش این دوستمون شدن برای من هم ترجمه کنن. لطفا.
آسد میتی خاجزادگ!
(این سبک از داستانک نویسی مورد تشویق خیلی از نویسنده هاست و نکته ی آن بازی با فعل جمله هاست.)
جملهی فوقانی را از وبلاگ شمای جنابعالی آورده کردهام.
همین توری، برای اینکه بدانیم و دانسته کنیم که دست بالای دست زیاد است.
؟
فکر می کنم این نظر رو برای یکی دیگه می خواستی بذاری.
میدونید انگار هنوز داستان تموم نشده. شاید منتظر یه چیزی هستیم.
گفتیم داستانک ولی دیگه نه این داستانکی.
موفق باشید.