دو روز بعد از اینکه جسد خانم پندلتون در یکی از اتاقهای گراند هتل پیدا شد،دکتر واتسون از شرلوکهلمز پرسید:«هنوز نتونستی بفهمی که قاتل کیه؟» هلمز جواب داد: «تقریبا مطمئنم که قتل کار اون کارآگاه قدکوتاه بلژیکیه. بین مسافرهای هتل، هرکول پوارو تنها کسی که میتونسته چنین نقشه دقیقی طراحی کنه»
همان موقع هستینگز سوال مشابهی را از پوارو پرسیده بود و پوارو داشت توضیح میداد:«برای اینکه راز یک قتل هرگز فاش نشه، بهترین راه اینه که قاتل خودش مامور کشف جرم باشه. دقت کردی آقای هلمز با چه عجلهای خودش رو داوطلب پیگیری این پرونده کرد؟ متوجه نگاههای تردیدآمیزش به ما شدی؟ اون نگران که ما به رازش پی ببریم»
در لابی هتل مهمانها سرگرم شرطبندی روی این موضوع بودند که معمای قتل توسط چه کسی حل میشود. شرلوک هلمز یا هرکول پوارو؟ و اینقدر سرگرم این بحث بودند که متوجه نشدند نظافتچی هتل با ساکی که در دستش بود به سرعت هتل را ترک کرد.
توضیح راجع به این داستانک:
این داستانک حدود ۱۶۰ کلمه شده. فکر می کنم احتیاج به کوتاه تر شدن داره. نظر شما چیه؟
خیلی زیبا جمع و جور کردی داستان رو
زیادیش هم اهمیت نداره بنظر من
ولی آخرش یه خورده همچین جور در نمیاد !!!
خب نظافتچی ٬ چی ؟ قاتل بود ؟ حالا چرا ساک ؟
بله. نظافتچی قاتل است. اول نوشته بودم نظافتچی چلاق! ولی بعد حذفش کردم.
نظافتچی دارد با ساک فرار میکند. شاید هم دارد مدارک جرم را از محل خارج میکند. البته منظور من دومی بود ولی بعد از نوشتن متوجه شدم که حالت نظافتچی شبیه به کسی است که دارد فرار میکند
به نظر من احتیاج به کوتاه شدن نداره
ممنون از نظرتان. فعلا قصد کوتاه کردنش را ندارم. تا بعد ببینیم چه پیش میآید
فکر می کنم نیازی به این کار نباشه. چون واقعا نمی شه چیزی رو ازش کم کرد. وگرنه داستان از دست میره.
من خیلی لذت بردم.
یکی از اهداف داستان ایجاد حس لذت در خواننده است. اگر بقیه هم لذت برده باشند به هدف نزدیک شدهایم
ببینم این خانم پندلتون آدم خاصی است؟ یا از «دو روز بعد» و «گراند هتل» منظور خاصی داری؟ اگر اینطور نیست پس جمله اول را حذف کن. یعنی داستان با «دکتر واتسن از . . . » شروع بشه.
در مجموع انتخاب سوژهی جنایی برای داستانک کار بدیعی است. خوشم آمد.
نه. خانم پندلتون فقط یک اسم است. خواستم اسمش شبیه اسم یک پیرزن پولدار باشد. گراند هتل هم فقط یک جای شیک است که آدم های پولدار و مهم در آن جمع میشوند.
نظرت را بررسی می کنم. شاید هم اجرا کردم
تذکر کوچولو:
نگران که ما به رازش . . . نگرانــــه که ما به رازش . . .
این «ـــه» در زبان محاوره به جای فعل «است»، در نوشته رسمی است.
نکته ظریفی بود. ممنون
من تا حالا داستانک جنایی یا معمایی نخوانده ام. شاید به این دلیل که داستانک آنقدر کوتاه است که فرصت حل یا حتی طرح یک معما را به آدم نمی دهد. فکر می کنم نقطه ضع این داستانک هم در همین باشد. شما مشخص است سعی کرده ای در کمترین کلمات و صحنه ها یک معما را طرح کنی، پیش فرض ارائه بدی و بعد حلش کنی. یعنی یک ساختار سه پرده ای مخصوص داستان کوتاه، بلند و رمان را اجرا کرده ای. البته منظورم این نیست که داستانک جنایی یا معمایی وجود ندارد. شاید یا من نخوانده ام اش یا فرمش آنقدر دچار استحاله شده که نشناخته ام اش!
در هرصورت فکر می کنم مسئله ی زیادی کلمه های داستان معلولٍ وارد کردن بی تغییر ساختار سه پرده ای به داستانک باشه که ایجاد ناهنجاری کرده.
موفق باشید
سلام. سعیدم.آقایی. من حاضر به هر جور همکاری هستم. منتظرم
s_sakh@yahoo.com
از حضور شما در این جمع بسیار خوشحالم.
دعوتنامه عضویت در وبلاگ به آدرس ایمیلتان ارسال شد. در صورتی که هنگام ثبت نام مشکلی داشتید با ما تماس بگیرید.
در خدمتسیم
sama1112@yahoo.com
خوشحالم که به جمع ما پیوستید. برایتان دعوتنامه ارسال شد. در صورتی که هنگام ثبت نام به مشکلی برخورد کردید با ما تماس بگیرید.
منتظر داستانک های شما هستیم.