داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

نقد

 

روبروی هم نشسته بودند و زل زده بودند به چشم های هم. 

 

منتقد گفت: نوشته شما اصلا داستانک نیست. تازه شم، یک لایه س. خیلی ام سطحیه. از نظر ادبی اصلا تو هیچ کدوم از این قالبای نمی دونم،  پست مدرنیسم و کوبیسم و فمینیسم و اگزیستانسیالیسم و دیگه بگم...، فوویسم و کپیسم و اینا نمی گنجه. ( این آخری رو نداریم؟؟!) اصلا چی می گی جوجه؟!

 

نویسنده جواب داد: خیلی ام داستانکه! تازه، یک لایه ام نیست؛ هزار لاست. بعدشم، پز این ...ایسماتو نده. اصلا خودت جوجه ای!

 

 

http://golaab.blogsky.com

 

نظرات 5 + ارسال نظر
هپلی یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:26 http://happali.blogsky.com

سلام همسایه


خیلی خندیدم ٬ یعنی الانم که دارم اینو تایپ میکنما هنوز دارم میخندم

از دست شما

اینو به حساب داستانک نذارین؛ بیشتر، درد دله.
راستش فکر می کنم ما این جا یه جورایی با هم هم خونه ایم. خیلی دوست دارم تو خونه ای که منم یه عضو کوچیکش هستم کمی آرامش هم باشه.
شاید مشکل ما این باشه که موضع انتقادی مون، یه کم تخصصی نیست. دقیقا منظورم اینه که اگه قراره واقعا درست نقد بشیم وکارهامون اصلاح بشه اول اینکه حواسمون به جایگاهمون باشه. من کیم؟ آیا صلاحیت دارم به مردم از بالا نگاه کنم؟( حالا تو هر زمینه ای)
همه می دونیم، آدما هر چی بزرگتر باشن - چه به لحاظ علمی چه به لحاظ تفکری و روحی- ، با دیگران، افتاده تر برخورد می کنن. و معتقدم نقد، نباید نقد شونده رو تخریب کنه.
علاوه این که نقد شنیدن هم مثل نقد گفتن یه سری آداب داره.

یه پیشنهاد که بی ربط هم نیست؛ می شه خواهش کنم کارتون موشی آشپز باشی رو ببینی؟ دوبله ش رو. چون دیالوگ های مهمی داره.
راستی خوشحالم که تونستم بخندونمت.

سحر یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:46

جوجه دیگه تو داستانکت نقد ما رو نقد می‌کنی؟ اصلا چی فکر کردی؟ فکر کردی که فکر کردی؟

((-:

هپلی یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 16:28 http://happali.blogsky.com

منم چون فهمیدم درد دله خندم گرفت

و یه چیزه دیگه که خیلی برام جالب بود

تونستین در عرض ۳ سوت ایده بگیرین

سرعت عمل جالب بود ٬ این نکته از همه چیز خنده دارتر بود

درکل

گردن من از مو باریک تره ٬ میگی نه ٬ خوب زورت زیاده میگی نه

آقای هپلی! چه فایده؟
این دوستمون خیلی ناراحت شده.
امیدوارم از دلش در بیاد.

اشکان نیری یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 18:56

سلام نرگس خانم،
ممنون.
من هیچ وقت دلم نخواسته و نمی خواد آرامش کسی رو ازش بگیرم. بنابراین حتی اگه قصدم اصلاح باشه وقتی ببینم طرفم ناراحته از حضورم معذرت خواهی می کنم و دمم رو روی کولم می ذارم و می رم پی کارم. در این مورد هم قطعا همین کار را می کنم. از سوتفاهم خیلی ناراحت میشم.
خودم را هم پشت هیچ لقب یا اسم مستعاری قایم نکرده ام و نمی کنم. این اسم ام از ازل تا ابد و آن ایمیل ام. و آن ها هم نقدها و نظرهایم. بی رودربایستی.
اگر فرصت داشتید و شما و دوستان دیگر خوب خندیدند و به در گفتند که دیوار بشنود با آرامش غیاب بنده (عامل اغتشاش وبلاگ) به کامنت هایی که برای آقای هپلی گذاشته ام و جواب های ایشان مراجعه کنید و با انصاف بخوانید. ایمیلم را که دارید. هرجا مشکلی داشتم به من ایمیل بزنید و گوشزد کنید. بازم میگم که به در گفتن به قصد دیوار شنفتن (مثل همین نوشته) و به مسخره گرفتن و ادعاهای کلی کردن فقط در حد حرف و اتهام باقی میمونه. اگر می خواهید یک بنده خدا مثل من را اصلاح کنید فلان قسمت از نقد و نظر مرا کپی پیست کنید و زیرش بنویسید که در اینجا موضوع را شخصی کرده ای و در فلان جا توهین کرده ای و در بهمان جا بی ربط گفته ای. همین! من ممنون شما هم می شوم. درست همان طور که آقای علی اشرفی در مورد داستانک (بعد از مراسم) بنده چنین کاری کردند و من هم خوشحال شدم. چون همان طور که به نوع دیگری گفته بودم: نگاه از بیرون یک مخاطب صدبرابر نگاه و تفسیر خود نویسنده از داستان خودش بیشتر ارزش دارد.
بهرحال این ماجرا به طور کل بازم برام ثابت کرد وبلاگ به طور کل جای کار جدی ادبی نیست و باید بیشتر تفریحی بهش پرداخت. البته منظورم این نیست که تفریح بده. من خودم کلا موجود تفریح دوستی هستم اما در مورد ادبیات اخلاق گندی دارم که به هیچ وجه با تفریح به اون صورت که شما دوست دارید جور در نمیاد.
نمی خوام خودم رو به جایی و کسی تحمیل کنم. دوست ندارم بخاطر حضور من فضای این وبلاگ خراب بشه و دوستان سخت نفس بکشن و آرامششون بهم بخوره.
از همه معذرت می خوام و بیشتر از همه از آقای هپلی و سایر دوستانی که به کارهاشون نقد داشتم. من همه ی شماها رو تنها به صرف اینکه کار ادبی می کنین دوست دارم. باور کنید نمی خوام فضا رو احساسی کنم. احساس واقعی من همینه. بی رودربایستی.
بهرحال همونطور که گفتم خیلی خیلی خوشحال میشم اگر اشکالات بنده رو هم به ایمیلم بفرستید و تذکر بدهید. مطمئن باشید می خوانم و از شما تشکر می کنم. من همیشه برای ادبیات وقت زیاد دارم و بیکارم!
خوش باشید... خداحافظ همگی

سلام دوست زود رنج.
می گم تایپ کردنتون باید خیلی سریع باشه ها. جدا میگم. این شوخی نیست. تایپ کردن من خیلی کنده. بهتون حسودیم می شه.
بگذریم.
دوست عزیز، شما این همه نقدمون کردین، ما چیزی گفتیم؟ پس همه اون دوستایی که شما کارشون رو نقد کردین الان باید قهر کنن برن؟
واقعا از شما انتظار داشتم حرفه ای تر بر خورد کنین.
من فقط این اتفاق اخیر رو - منظورم موضوعیه که باعث بحث و جدل بین شما و آقای هپلی شد- طنزش کردم که یه کم از سنگینی جوی که ایجاد شده بود کم بشه. و واقعا دوست داشتم شما هم کمی می خندیدین.
آقای نیری اینجا خونه شخصی من نیست ومن هرگز، نه به شما نه به هیچ کس دیگه همچین جسارتی نمی کنم. و هنوز هم معتقدم، هم نقد کردن و هم نقد شنیدن، یه آدابی داره. که البته همه به اون آشنا نیستن.
همون اندازه که شما حق دارین نظرتون رو بگین، من وبقیه اعضا هم حق داریم تو محدوده خودمون حرفمون رو بزنیم. البته با احترام.
اگر به شما جسارتی شده،نا خواسته بوده.
من هنوز هم از شما انتظار دارم با این مسئله حرفه ای برخورد کنین.
و خیلی خوشحال می شم که بتونین به یه مطلب طنز بخندین.

علی اشرفی یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 21:13

خودمانیم‌ هــــا !
هر چی ایسم بلد بودی نوشتی. نه ؟!

بعدشم اینکه این داستانک نبود. در واقع یک طنز واقعه‌نگار بود. مثل طنزهای هفته‌نامه‌ها. اینو به‌عنوان ایراد نگفتم، فقط به‌عنوان یک حاشیه . . .

التماس دعا.

چندتاشو بلد بودم. چندتاشم پرسیدم که کم نیارم.
((-:

آره یه همچین چیزایی.

محتاجیم به دعا
((-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد