داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

ماشین

 

 

صبح روز شنبه با ماشین تمام اتوماتیکش از پارکینگ خارج شد و به سمت محل کارش حرکت کرد. هنوز راه زیادی رو طی نکرده بود که حس کرد ماشین، راه دیگه ای رو انتخاب کرده. با حالتی دستپاچه سعی کرد ماشین رو از حالت اتوماتیک خارج کنه. اما موفق نشد. ماشین، خارج از کنترل، از بزرگراه ها عبور می کرد و کم کم به پرتگاه های خارج از شهر نزدیک می شد.

 

 

http://golaab.blogsky.com

 

نظرات 2 + ارسال نظر
علی اشرفی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 00:56


بابا غافلگیر! بابا کبری ۱۱!

راستی یه پیشنهاد دارم. اگه ایده‌ای به ذهنمان رسید که نتوانستیم به اندازه‌ی کافی آن را بپــزیم، حتی‌الامکان آن را با زودپز و مایکروفر آماده نکنیم! موضوع را پیشنهاد کنیم تا دیگران در مورد آن بنویسند.

التماس دعا !

موافقم.
محتاجیم به دعا.

هپلی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 23:37 http://happali.blogsky.com

صبح اول هفته با اتومبیل تمام اتوماتیکش به سمت محل کار حرکت کرد .

هنوز راه زیادی طی نکرده بود که که متوجه شد اتومبیل مسیر همیشگی رو نمیره

با دستپاچگی سعی بر رام کردن اتومبیل داشت ولی نمیتونست

اتومبیل از بزرگراه ها و خیابون ها رد شد و به پرتگاهی خارج شهر نزدیک میشد .

منظورت اینه که می تونه خلاصه تر و کوتاه تر باشه؟
آره. بدم نیست.
ولی در مجموع، علی درست می گه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد