داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

لبوی داغ

 

 

یک شب پس از اولین خودکشی نافرجامم درحالی‌که هنوز روحم از دیازپام سبک‌تر از حد معمول بود به پیشنهاد دکتر معالجم به تجریش رفتیم و در هوای یازده درجه زیر صفر به ماشین‌هایمان تکیه دادیم و با چنگال‌های یک‌بار مصرف لبوی داغ خوردیم. آقای دکتر از خاطرات جوانی‌اش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم.

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد جواد دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 20:10 http://doornegar.blogsky.com

خوب بود
تنها چیزیه که می تونم بگم

سحر دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 22:52

یک شب پس از اولین خودکشی نافرجامم یعنی چی؟
مگه خودکشی بافرجام هم داشتی؟
به نظر من اگه این قسمت رو درست کنی دیگه می‌مونه این قسمت که «به ماشین‌هایمان تکیه دادیم» مگه دونفری هر کدام با ماشین خودش آمده بوده تجریش؟ و به نظرم اگر این قسمت را هم درست کنی دیگه می‌مونه این قسمت که «با چنگال‌های یک بار مصرف» که به نظرم اضافه است.
باز هم ببینمت.

ممنون از نظرت.
من عادت ندارم خودمو به داستانم الصاق کنم و توضیح بدم اما... شخصیت من یک شخصیت داستانی است پس می تواند خودکشی بافرجام هم داشته باشد یعنی داستان از زبان یک مرده روایت شده باشد. البته گفتم می تواند و خودم اصلا چنین فکری نکرده ام. درضمن شخصیت من در طول زندگی اش چند خودکشی نافرجام دیگر هم انجام داده که این روایت از اولین خودکشی نافرجامش خبر می دهد.
در مورد این قسمت فکر کنم حق با توست. من خیلی دقت نکرده بودم روی این موضوع!
چنگال های یک بار مصرف هم به نظر من اضافه نیست چون خودم حس یک بار مصرف بودن این چنگال ها و اینکه یک فرد تازه خودکشی کرده در مورد یک بار مصرف بودنشان می گوید (توجه داشته اید که داستان دارد از ذهن شخصیت روایت می شود و زاویه دید سوبژکتیو است) را مهم دیدم و نبودنش حسی از این روایت را کم می کند.
بازم ممنون از بیان نکته هایی که به ذهنت رسید اما چیزی که برایم مهم است این است که بدانم داستانم با ذهن مخاطب ارتباط برقرار کرده است یا نه؟ دوستان اگر این را هم به من بگویند لطف بزرگی می کنند.

علی اشرفی جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:27


باسلام، از آشنایی با حضرتعالی خوشحالم.

من حـــال این داستانک را کاملا «حس» کردم. با این حال نمی‌دانم داستانک هست یا نه.

((آقای اشکان نیری! وقتی نقدهای خیلی دقیق و تمیز شما را می‌خوانم به نظرم می‌رسد که در « نقد » داستانک بهتر هستید از نوشتن «داستانک». البته این اصلا اشکالی ندارد. فقط می‌خواستم به همین بهانه پیشنهاد کنم اگر ممکن است بر داستانک خودتان هم نقدی بنویسید تا با وجوه قوت و ضعف آنها بیشتر آشنا شویم.))

متشکرم ـ التماس دعا.

با سلام،
ممنون که داستانک ام را حس کردید. برای من همین کافی ست! واقعا چه اهمیتی دارد که داستانک چیست و چه فرقی با داستان کوتاه و رمان و غیره دارد. این تعاریف و محدودیت ها فقط تا جایی که به ما کمک کنند بهتر بنویسیم و آنچه را که می خواهیم بنویسیم به درد می خورد وگرنه کسی اول رمان را تعریف نکرده که بعد بر اساس آن رمان بنویسد! تعاریف رمان از روی رمان های نوشته شده و تطبیق آن ها با یکدیگر و دلایل موفقیت شان بیرون کشیده شده اند. در مورد سایر تعاریف آثار هنری هم همین طور است. برای من فقط این مهم است که داستان با مخاطبش ارتباط برقرار کند و او را حداقل کمی برانگیزاند! همین.
در مورد اینکه نقدهام بهتر از داستانک هام هست... خب شاید! حرف دیگری ندارم. اما شما چه کسی را دیده اید که بتواند ـ به خواستن کاری ندارم ـ اثر خودش را نقد کند؟ فوقش بتواند آن را شرح و توضیح دهد که آن هم کاری سرتاپا غلط است و اصلا یک نویسنده فقط داستان اش را می نویسد همین! نقد یا توضیح و تفسیرش با دیگران ـ اعم از نقادان حرفه ای و غیرحرفه ای تا خواننده ی معمولی ـ است. این یک چیز دیمی نیست. اصلا امکان پذیر نیست یک نویسنده بتواند اثر خودش را نقد کند. نویسنده هرچه قدر هم از اثر خودش فاصله بگیرد باز هم به عنوان نویسنده ی اثر به اثرش نگاه می کند و در چنین شرایطی نوشتن نقد محال است. منتقد باید از بیرون به اثر نگاه کند تا نقد منصفانه و غیر پرتی بنویسد. فی المثل نویسنده می داند چه در ذهنش بوده که دست به قلم برده و گاهی آن را با آنچه نوشته خلط می کند. یعنی فکر می کند هرچه فکر می کرده نوشته. یا هرچه حس می کرده نوشته در صورتی که منتقد از بیرون اثر را می بیند و مثلا می گوید: نه! تو نتوانستی فلان موضوع را خوب بیان کنی و گنگ و مبهم مانده فلان موضوع یا بهمان شخصیت.
کاری که شما از من می خواهید عملا غیرممکن است.
اما خب، چرا شما اثرم را نقد نکردید؟ اگر منظورتان از طرح چنین سوالی این بوده که اثر بنده ایرادهایی هم دارد خب بگویید. من صرف اینکه ایراد دارد را می پذیرم چون هیچ اثری کامل نیست. آن هم اثر من که هنوز ادعای بزرگی در زمینه ی نویسندگی ندارم.
ممنون

علی اشرفی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:13


نه منظورم این نیست که ایرادی دارد ---- یا ندارد

راستش چون خودم خیلی تمرکز برای تحلیل داستان ندارم و معمولا در استفاده از واژگان هم به‌خصوص پای کامپیوتر حضور ذهن ندارم، گفتم خودتان بنویسید. چه عیبی دارد؟
مثل کارگردان‌هایی که بعد از نمایش فیلمشان جلسه نقد و بررسی می‌گذارند.

التماس دعا.

متوجه ام اما من احساس خوبی در تحلیل و نقد و بررسی نوشته های خودم ندارم. و اتفاقا فکر می کنم در جلسه های نقد و بررسی بعد از نمایش کارگردان هایی زیاد حرف می زنند و زیاد فیلم شان را توضیح می دهند که فیلم شان در ارتباط برقرار کردن با مخاطبش موفق نبوده و سعی می کنند توضیح بدهند که چه می خواستند بگویند.
اگر کسی سوالی یا ابهامی داشت مثل دیگران حتما توضیحی که به ذهنم برسه میگم. اما فکر می کنم یک داستان باید بصورت بلاواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کند برای همین خودمو عادت داده ام غامض ترین و عجیب ترین فیلم هایی که می بینم یا کتاب هایی که می خوانم را اول از هرچیز خودم تجزیه تحلیل کنم بدون مراجعه به تفسیر منتقد یا توضیح خود هنرمند.
ممنون از توجهی که دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد