وقتی اومد خونه، پژمرده ترین گل رز دنیا با کوتاه ترین ساقه ای که بشه برای یه گل تصور کرد، تو دستش بود. از قیافه ام فهمید که تو ذوقم خورده. گل رو داد دستم و گفت: طفلکی لابه لای شاخه ها له شده بود. دلم سوخت. فکر کردم حتما هیچ کس یه رز پژمرده نمی خره.
http://golaab.blogsky.com
آفرین
این بهترین داستانکیه که تا حالا توی این وبلاگ نوشته شده!
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی!
حقا که حق داستانک نویسی را ادا کردی.
ممنون دوست عزیز.