داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

همکلاسی

همیشه لابلای حرف هایش این جملات تکرار می شد : 


                شاگرد اول کنکور مکانیک که شده بودم …… 
                دانشجوی ممتاز که شده بودم…… 
                روز جشن فارغ التحصیلی بود که ……


 و رئیس اداره ساکت و آرام ، با چشمانی نیمه باز و لبخندی نرم ٬ همکلاسی سابق دانشکده اش را نگاه می کرد که حالا برای گذران زندگی و تامین هزینه سنگین اعتیاد خود مسئول توزیع جراید در اداره اش بود .

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 http://bookshelf.blogsky.com

سلام لینک شما ثبت شد شما هم همین لطف را بکنید.

دوست عزیز سلام

از اینکه این بلاگ رو لین کردین بسیار ممنون

ولی چون این وبلاگ ٬ یه وبلاگه گروهی است و مدیریت و کنترل پنل دست ما ( که عضو معمولی هستیم ) نیست !

برای لینک باید با مدیر این وبلاگ هماهنگ کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد