بعد از کلی در به دری بالاخره یه خونه پیدا کردم. هنوز خستگیم در نرفته بود که همسایه بغلی زد رو شونه م و گفت: ببخشید شما؟؟ گفتم: من؟... مخلصت مداد سیا! اینجا خالی بود منم بی جا! همسایه گفت: بزن به چاک داداش بذار هوا بیاد. ما خودمون اورجینالشو از جعبه مداد رنگی بیرون کردیم یه کم جامون وا شه!
خیلی عالی بود کلی حال کردم