داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

الیور تویست

 

 

الیور کوچولو ظرفش رو بالاتر برد و گفت: یه کم بیشتر!  آقا گندهه نیم خیز شد و گفت: چی گفتی؟؟؟ الیور گفت: بیشتر!  آقا گندهه گفت: با کمال میل! و یه ملاقه سوپ توی ظرف الیور ریخت. الیور از این مهربونی خوشحال شد و از اون به بعد سالهای سال توی یتیم خونه زندگی کرد. وقتی بزرگ شد برای خودش گدای شریفی شد و هرگز نفهمید که تو تمام این سالها تنها وارث یه خانوادهء پولدار بوده.

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:22

خوب بود

ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد