آفتاب سرد می تابیدبر سرو صورت پر چینش.نشسته بود در پیشتوی خانهی کاه گلیاشان.حتی از گربه آتش گرفته خبری نبود.و کسی نبود هم سخنش شود.اگر هم بود حوصله نداشت.خانهشان بالاترین خانه ی ده بود.این چند سال خیلی خالی شده بود.جوان ها رفته بودند شهر و پیرمردها زیر خاک.گاهی نگاه می کرد پایین ورفت وآمد مردم ده را تماشا می کرد.و گاهی چشمش میافتاد به قبر مَردش.و شاید نمه اشکی جمع میشد در چشمانش. وسر بر می گرداند.این روزها حوصله نداشت.حتی نمیخواست فکر کند به مَردش.
*
زمستان بود.باران بود.سرد.همه جا گل بود.همه ی مردم ده آمده بودند.حتی آنها که رفته بودند شهر.صدای گریه بود بیشتر بچه ها گریه کرده بودند.مه بود.کسی آن پایین دولا شده بود و سنگ خواسته بود.بیرون آمده بود.صدای گریه بود.چند نفر با بیل گل ریخته بودند بر جسد بیجان مردش.هنوز باران بود ومه.
*
سرش را تکان داد.نمی خواست فکر کند به مردش.خواست بلند شود.نتوانست.درد بود در پاهایش.شبیه مورمور.لبخند زد.
*
زمستان است.آفتاب است.سرد است.مردم ده آمده اند حتی آنها که رفته اند شهر.صدای گریه است.کسی سنگ میخواهد. صورت بی جان را نگاه می کند.لبخند زده است.بیرون می آید.می گوید بریزید.خاک میریزند روی لبخند خشک مادر بزرگ.
متیل
خونهی نو مبارک درویش!
سلام
ممنون، خوب بود، البته من ترجیح میدهم موقع خواندن بخوانم: در پاهایش درد بود. هر چند جاهای دیگر هم فعل را اول آوردهاید اما اینجا موقع خواندن اذیتم کرد، (متوجه سبکنثرتان شدم) اما فکر میکنم تغییر این یک جا به نثرتان لطمه نزند.
پیشنهاد بود.
سلام آقا ساما (ساما بگوییم یا درویش؟)
خوشحالم که به جمع ما پیوستید. در اینجا رسم بر این است که نویسندهها داستانهای هم را نقد میکنند و برای هم نظر میگذارند. این کار موجب رشد سطح داستانها میشود. با اجازه یکی دو نکته راجع به نوشته تان عرض کنم.
آخر سطر دوم کلمه «خانه ی» را نوشتهاید و به علت این که نوشته به انتهای سطر رسیده «خانه» در آخر سطر و «ی»در اول سطر بعد آمده. برای حل این مشکل کافی است بین دو کلمه «خانه» و «ی» بجای فاصله، نیم فاصله قرار دهیم. برای نوشتن نیم فاصله کلید «Shift» را پایین نگه دارید و سپس کلید فاصله را فشار دهید: «خانهی». برای کلماتی مانند «می تابید» هم بهتر است اینطور عمل شود: «میتابید».
نوشتهتان بسیار پر احساس است. هر چند پایانش را میشود حدس زد با این حال ضربه نهایی خوب وارد شده. فقط کمی طولانی است.
منتظر نوشتههای بعدی شما هستیم.
با تشکر
متاسفانه صفحه کلید من نمی دانم به چه دلیل هنوز به فناوری نیم فاصله دست نیافته است.
به نظر من این داستانک نیست.
میتواند بریدهی از یک رمان باشد.
مثل همان بریدههایی که پشت جلد کتابهای رمان مینویسند تا نویسنده با فضای داستان آشنا شود.
مورد خاصی هم در آن نخواندم.
التماس دعا !
باید ویندوز را safe mode راهاندازی کنید. سپس یک فایل dll به نام kbdfa.dll را باید کپی کنید در پوشهی system32 ویندوز. یکبار ریست کنید، کیبرد فارسی میشود.
اگر این فایل را ندارید، یک ایمیل بدهید برایتان بفرستیم.
التماس دعا.
ممنون از لطفتان.
ندارم :ایمیل من sama1112@yahoo.com
ایده های شما بسیار خوب است. لذت بردم. فقط دوست داشتم کمی غافل گیر شوم.
شاد باشید.