اسکیمو: اگر من چیزی درباره گناهان و خدا ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟
کشیش: نه، اگر ندانی نمیروی.
اسکیمو: پس چرا میخواهی این ها را به من بگویی؟
پاورقی
این نوشته را از لابلای یک صفحه وب پیدا کردم. البته منبع نوشته معرفی نشده بود. به نظرم یک داستانک خوب آمد. عنوانش را خودم انتخاب کردم. لطفا اگر منبع اصلی نوشته را میشناسید معرفی کنید. ظاهرا از شخصی به نام «دیلارد» است.
سلام آقا مرتضی،
داستانک قشنگ و البته سیاسی ایه. سؤالی به ذهنم رسید: ترجمه هم پذیرفته ست تو وبلاگ (جهت بعضی اوقات)؟
در این وبلاگ هدف ما نوشتن داستانکهای خودمان است. ولی گاهی اوقات در حدی که از مسیر اصلی خارج نشویم نوشته های دیگران را (چه ایرانی و چه غیر ایرانی) با ذکر منبع میاوریم. توجه کنید که آوردن داستانکهای دیگران به شرطی قابل قبول است که جنبه آموزشی داشته باشد. یک نمونه خوب که در این وبلاگ آوردیم داستان منوچهر احترامی بود(http://dastanak.blogsky.com/1388/05/05/post-318/) و یک نمونه بد همین داستان.
راستش از نوشتن این داستان پشیمان شدم. احتمالا اوین بار که خواندمش مرا جو گرفت و به نظرم خیلی خوب آمد. حالا که دوباره و چندباره میخوانمش جذابیتش را از دست داده. به نظرم یک محک خوب برای فهمیدن اینکه یک نوشته قابل انتشار است یا نه این است که آن را چند بار و در چند نوبت بخوانیم. معمولا برای داستانکهای خودم این کار را میکنم. این یکی از دستم در رفت.
جالب بود( از این به بعد می تونیم تو جک هامون به جای ترک از اسکیمو استفاده کنیم)
راستی اشکالی نداره تصویر مرتبط باداستانک رو تو وبلاگ بذاریم؟
میتونید تصویر قرار دهید. به شرطی که از فضای داستانک دور نشوید. در ضمن سعی کنید حجم تصویر کم باشد و موضوع آن به داستانک مرتبط.
هرچی بود
خوب بود
سلام،
یاس شوخی کرده یا جدی گفته؟ منظورم درکش از حرف اسکیموه س. این اسکیمو با این حرف رندانه ش تمام دستگاه مبلّغین مذهبی مسیحی رو با تلویحاً رو کردن مقاصد سیاسی و بعضاً استعماری کشورهای فرستنده شون یکجا زیر سؤال برده. عین همین اتفاق اینجا تو کانادا برای بومی های کانادا (aboriginals) هم افتاده و داره می افته. آقا مرتضی، من هنوز هم معتقدم انتخابتون خیلی خوب بوده، گرچه متنش می تونست در فارسی سلیستر باشه. با تشکّر.
سلام.
این نظر، اگر دوست نداشتید، برای نشر عام نیست. من البته برای خود یاس هم پیام گذاشتم و ناراحتی ام را به عنوان یک ایرانی (ای کاش ترک هم بودم تا فریاد اعتراضم دو چندان می شد) از نظر تلویحی شان راجع به یکی از قومیّتها (در بالا) ابراز کردم و گفتم که با شما هم (به عنوان کسی که به هر حال این نظر را برای انتشار تأیید کرده اید) در این باره صحبت خواهم کرد. از ما به عنوان کسانی که داعیه ی تفکّر انتقادی داریم، بسیار بعید است بخواهیم خواسته یا ناخواسته به برخی مظاهر پوچ و سخیف فرهنگ عامّه (مثل جوکهای بی اساس و توهین آمیز راجع به برخی قومیّتها) صحّه بگذاریم. کار ما فکر می کنم باید چیزی درست برعکس این مسأله باشد. اگر امثال داستانک «جوک» که حقیر روی وبلاگ گذاشت، حتی همکاران عزیز خودم در همین محیط را هم به فکر فرو نبرده، به من حق بدهید ناراحت باشم. لطفاً اگر امکانش هست با اجازه ی خود یاس نظر مذکورش را تعدیل یا حذف کنید. من به توصیه ی شما مبنی بر چندبار خواندن داستان قبل از انتشارش صادقانه عمل خواهم کرد. حقیقتاً خود شما این نظر را قبل از انتشار چند بار خوانده اید؟
با احترام،
مصطفی
محض ریا بگم که تا حالا نشده همچین جکی بگم!
برای اینکه این مشکل پیش نیاد از اسم غضنفر استفاده می کنم که دیگه حالا از صدقه سری جک های من واسه خودش شخصیتی شده!
سلام یاس،
من البته تمام نظرم را بیان کردم. حرف تازه ای در این باره برای گفتن ندارم. امّا اگر فکر می کنید راه حل بالاتان تغییری در اصل قضیه به وجود می آورد، دو حالت دارد: یا متوجّه نیستید چه کار دارید می کنید یا خودتان را گول می زنید. منظورم اینه که، ولو با جایگزینی های بالا، شما هم دارید در جوکتان به همان قومیّت اشاره می کنید، منتها چون می خواهید دمتان لای تله ی شماتت گیر نکند، کلک مرغابی زده اید. شاد باشید.