تکرار(۱)

 

زن به پرنده نگاه کرد که به جوجه‌هایش غذا می‌داد.
آهی کشید: چی می‌شد اگه یه بچه داشتیم.
مرد گفت: اگه بخوای از میوه‌ی ممنوعه می‌خورم.
زن دست در نهر عسل فرو برد. همراه با جریان آن را تکان داد و گفت:  

نه.نه،همان یک بار کافی بود. 

 

 

داستانک‌های مرتبط: 

تکرار (۲)  

تکرار (۳)