بی کرانه

مسیحی می نمود. فهمیده بود مسلمان هستم و شیعه. جلو آمد و گفت: می خواهم علی را در یک جمله تعریف کنی.

یک جمله از جرج جُرداق مسیحی به ذهنم رسید:" علی آن اقیانوس بی کرانیست که قطره اشک یتیمی طوفانیش می کند"

احساس کردم زیر لب چیزی می گوید مثل: اشهد ان...

...اما نه!
 سرش را به زیر انداخت و رفت.شا نه هایش اما تکان می خورد.

بعد ها فهمیدم یتیم بوده!