منطق ِ بی منطق

حرف هایم که تمام شد، لبخند موفقیت امیزی زد

 ـ میدانستم که با این موضوع کنار میایی.تو از اول هم دختر منطقی و معقولی بودی!

 سرم را بوسید و چیزی را کف دستم گذاشت و بی هیچ حرفی رفت

مشتم را باز کردم، قلبم ایستاد به تماشا،

من صاحب دو حلقه شدم !