ـــ ... عقاید نوکانتی از آنِ من، شقایق نورماندی از آنِ تو؛ حلاوت و بی صبری از آنِ من، عشق پانزده سانتی از آنِ توــــــ
ام پی تری پلیر را خاموش کرد، تهسیگار را توی زیرسیگاری لهاند و زیر لب با خودش گفت: «این یارو هم زده به سرش کُس شعر تَفت می ده واسه ما.»
رفت توی فکر. بلند شد رفت آشپزخانه چای بریزد. برگشتنی، وقتی می خواست پشت میز بنشیند، یک لحظه چنان تکانی خورد که نزدیک بود چای از دستش بیفتد. داشته بوده آهنگ ترانه را سوت می زده.
پا نوشت: تکنیک خط زدن امّا نگه داشتن کلمات برای القای تأثیری خاص را مدیونم به جدیدترین رمان مندنی پور.