مووَه (به یاد زنان خودسوخته ی ایلامی)

وسط طویله نشست و گالن نیمه­ پر بنزین را تکان­ تکان روی خودش خالی کرد. کبریت را که کشید، نه به شوهرش فکر کرد، نه به پسرش. و نه حتی به گذشته. فقط لحظه­ ای دختر هشت ­ساله­ اش را جلوی خودش توی شعله ­ها دید که با سر و روی آشفته سر قبر او نشسته، با زنان فامیل دَم گرفته، مووَه می­خواند و دودستی رو می­ کَند.  

 

پانوشت: «مووَه» (که در گویش لکی، همان «مویه»ی فارسی است) یکی از وجوه چندگانه ی «هوره» است که در غم از دست دادن عزیزان سر می ‌دهند. شدت تأثیر این آواز، اگر به درستی اجرا شود، به حدی است که به راحتی احساسات شنونده را به غلیان و جوشش درآورده و وی را وا می ‌دارد تا هق‌ هق گریه سر داده و چون ابر بهار از دیدگان اشک ببارد. این شورانگیزی و تأثیر آن گاه به اوج خود می ‌رسد که چند زن به رهبری یک زن دیگر که او را «سَرخونی‌ وَش» می ‌نامند، هم‌ خوان شوند. منبع: http://lorestan11.com/index.php?option=com_content&task=view&id=65&Itemid=2