داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

اضطراب امتحان

خیلی اضطراب داشت.

درمانده بود.

همیشه موقع امتحان این جوری بود.

به دست همه نگاه می کرد.

نگران بود.

آخر از همه هم از جلسه امتحان بیرون آمد.

امتحان تمام شده بود اما معلم هنوزهم نگران بود.

نظرات 4 + ارسال نظر
حسن چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:04

سلام
قشنگ بود.
مثل یه معما که حل شدنش لذت بخشه

سیدمهدی کسایی زاده یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:12

فوق العاده زیبا بود

محمد امین چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:32

کاش معلم رو با یه نشونه لو میدادی نه با کلمه خودش

امیر دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:51 http://khademekosar.blogfa.com

از اونایی بود که دومین بار فهمیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد