دکتر به زن گفت : شما به کلیه نیاز دارید و در حال حاضر تنها گروه خونی موافق، گروه خونی همسرتان است.
مرد بعد از این که شنید گفت : من این کار را انجام نمی دهم.
- اما بابا ما پولی برای خریدن کلیه نداریم. یعنی نمی خوای یکی از کلیه هاتو به مامان بدی؟
مرد چطور می توانست بگوید که یکی از کلیه هایش را چند سال پیش فروخته است ...
زیبا گفتید!
زیبایی از نگاه خودتونه!
موفق باشید
این هم داستان خوب و تاثیر گذاری بود . این طرح هنوز جا برای گسترش دادن دارد... ظرفیت بالائی دارد طرح و سوژه...
این داستانک روزی نوشته شد که ۲۸ داستانک نوشته بودم.
البته نمی شه همه ش رو داستانک نامید.
بعضی وقتها سوژه ها رو می نویسم تا از دستم در نرند.
موفق باشید و خوش
سلام
به نظرم این طرح یک داستان کوتاه زیناست.
پیشنهاد میکنم انرا گسترش دهید.
خودم هم همین نظر رو دارم.
اما در گسترش داستان ضعیفم.
لذت بردم...داستانکهاتونو دوست دارم........آیا داستان هم دارید