داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

دزد

عشق، خانواده و آینده را روی زمین گذاشت و از دیوار بالا رفت.

نظرات 7 + ارسال نظر
مصطفی دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:56

سلام،

داستانک قشنگیه، و لی همه ی دزدا با شخصیبت اول همذات پنداری نمی کنن. پس تکلیف اونایی که دقیقاً به خاطر همین چیزا میرن رو دیوار چی؟

ماه-ی دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 15:25 http://mah-i.blogfa.com

مرسی! واقعا خوشم اومد! کوتاه و خواندنی ! والبته واقعی!

خوشحال می شم اگه خاطرات کنکوری تونو برا پست مطلب جدیدم: خاطرات یک کنکوری بیکار بفرستید!

هپلی دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 23:36 http://dastanak.ir

سلام

آفرین


البته یه خورده دیگه هم میشد روش کار کرد

بقول علی اشرفی (مثلن)

جای عشق که یه خورده ناموزون هستش

آبرو ٬ خانواده و آینده را .......

یا

شرف ٬‌آینده و خانواده را ......

داستان گو دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 16:38 http://dastangooo.blogsky.com

و بعد پایین آمد/..

ابتهاج دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:54 http://ebtihaj.blogsky.com

کجا؟؟؟

توی خونه ی مردم!

یه انسان سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:30

کاش یه جایی استخدام میشد تا به جای این دیوار بلند از رو جاده صاف می اومدو میرفت.
اونجوری عشقشو از دست نمیداد. خونوادش مستحکم میشد وآیندشم تضمین .
تازه دل خداروهم میتونست به دست بیاره.

ای روزگار ...
:)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 http://ejoosta.blogfa.com

سلام
در جواب دوستی که گفتن جای عشق نا موزونه می خواست بگم تعیین کننده ی جای واژه ها نویسنده ایت که می خواد منظور و هدفش رو برسونه؛ که البته این یه امر کاملا سلیقه ایه.
اما به نظرمن واژه ها توی این داستانک کاملا به جا و مناسب به کار رفتن.
خیلی کم و بیشتر از اون پر معنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد