کاش یه جایی استخدام میشد تا به جای این دیوار بلند از رو جاده صاف می اومدو میرفت. اونجوری عشقشو از دست نمیداد. خونوادش مستحکم میشد وآیندشم تضمین . تازه دل خداروهم میتونست به دست بیاره.
سلام در جواب دوستی که گفتن جای عشق نا موزونه می خواست بگم تعیین کننده ی جای واژه ها نویسنده ایت که می خواد منظور و هدفش رو برسونه؛ که البته این یه امر کاملا سلیقه ایه. اما به نظرمن واژه ها توی این داستانک کاملا به جا و مناسب به کار رفتن. خیلی کم و بیشتر از اون پر معنی.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام،
داستانک قشنگیه، و لی همه ی دزدا با شخصیبت اول همذات پنداری نمی کنن. پس تکلیف اونایی که دقیقاً به خاطر همین چیزا میرن رو دیوار چی؟
مرسی! واقعا خوشم اومد! کوتاه و خواندنی ! والبته واقعی!
خوشحال می شم اگه خاطرات کنکوری تونو برا پست مطلب جدیدم: خاطرات یک کنکوری بیکار بفرستید!
سلام
آفرین
البته یه خورده دیگه هم میشد روش کار کرد
بقول علی اشرفی (مثلن)
جای عشق که یه خورده ناموزون هستش
آبرو ٬ خانواده و آینده را .......
یا
شرف ٬آینده و خانواده را ......
و بعد پایین آمد/..
کجا؟؟؟
توی خونه ی مردم!
کاش یه جایی استخدام میشد تا به جای این دیوار بلند از رو جاده صاف می اومدو میرفت.
اونجوری عشقشو از دست نمیداد. خونوادش مستحکم میشد وآیندشم تضمین .
تازه دل خداروهم میتونست به دست بیاره.
ای روزگار ...
:)
سلام
در جواب دوستی که گفتن جای عشق نا موزونه می خواست بگم تعیین کننده ی جای واژه ها نویسنده ایت که می خواد منظور و هدفش رو برسونه؛ که البته این یه امر کاملا سلیقه ایه.
اما به نظرمن واژه ها توی این داستانک کاملا به جا و مناسب به کار رفتن.
خیلی کم و بیشتر از اون پر معنی.