استاد :
فیلسوفان ٬ معرفت را «باور صادق موجه» تعریف میکنند . افلاطون گفت و گوی سقراط و تئوتتوس را درباره معرفت چنین نقل میکند
شاگرد : استاد ٬ اجازه هست ! میخوام برم دستشویی
------------------------
www.dastanak.ir
آقا آخر خنده س این. هنوز دارم می خندم! گرچه به مذاق اهالی فلسفه خوش نمی یاد. ولی همنشینی این دو فضا آخر خنده بود.
......اینم حرفیه
سلام هپلمی شه من فقط لینک از شما بگذارم بعد بدون منبع مطلب بدزدم؟ مطالب خوبی داری که مناسبه وبلاگ من باشند. یه سری بزنی تو نظرات بگی خوشحال می شم
دیگه چی ؟ نون اضافه ؟پنت هاوس ؟لامبورگینی ؟
برای دستشویی رفتن هم باید از استاد اجازه بگیریم؟!
یا میشه بدون اجازه همین طوری سر و بندازیم پائین و ...... !
ایول!راستشو بگو، خاطره نبود؟او دانش آموزه خودت بودیا.بعدشم اینکه بعد از مدتها دست پر اومدی. خوش اومدی.التماسدعا.
نه بابا ٬ من اصلا از فلسفه خوشم نمیاد ٬ فکر کن بخوام سر کلاسش هم بشینمبه ذهنم رسید و نوشتم مثل همه اونای دیگه
این تعریف منطقی است نه فلسفی.
حالا زیاد مهم نیست
نشون دادن خشکی فلسفه خوب بود.اگه سعی می کردی ریزه کاری هایی از کار رو اصلاح کنی بهتر میشد.واقع بینانه نیست که دانشجو بگه میخوام برم دستشویی.(به نظرم) اجازه هست برم بیرون... کفایت میکرد.اگرچه شاید مقاومت دانشجو رو به این سرسختی نشون نمی داد.
بنظرت اجازه هست برم بیرون ... چجوری میتونه منظور دستشویی رفتن رو برسونه ؟حالا من زیاد دنبال خشکی فلسفه نبودمدنبال پارادوکس روحیه دانشجو و کلاس بودمدنبال نشون دادن ارزش مبحث درسی به دانشجو بودم* درضمن ترم اولی ها همیشه اجازه میگیرند
سلام دوست منببخشید از اینکه توی نظر قبلی سلام نکردم!برداشت من این بوده که می خواستی بگی دانشجو انقد از فلسفه بدش می اومده دسشوییش گرفته.من از داستانک شما خوشم اومد. واسه همین نظر دادم.اگه خدا قبول کنه منم دوس دارم داستانک بنویسم!درهرحال موفق باشی
آقا آخر خنده س این. هنوز دارم می خندم!
گرچه به مذاق اهالی فلسفه خوش نمی یاد. ولی همنشینی این دو فضا آخر خنده بود.
......
اینم حرفیه
سلام هپل
می شه من فقط لینک از شما بگذارم بعد بدون منبع مطلب بدزدم؟ مطالب خوبی داری که مناسبه وبلاگ من باشند. یه سری بزنی تو نظرات بگی خوشحال می شم
دیگه چی ؟
نون اضافه ؟
پنت هاوس ؟
لامبورگینی ؟
برای دستشویی رفتن هم باید از استاد اجازه بگیریم؟!
یا میشه بدون اجازه همین طوری سر و بندازیم پائین و ...... !
ایول!
راستشو بگو، خاطره نبود؟
او دانش آموزه خودت بودیا.
بعدشم اینکه بعد از مدتها دست پر اومدی. خوش اومدی.
التماسدعا.
نه بابا ٬ من اصلا از فلسفه خوشم نمیاد ٬ فکر کن بخوام سر کلاسش هم بشینم
به ذهنم رسید و نوشتم مثل همه اونای دیگه
این تعریف منطقی است نه فلسفی.
حالا زیاد مهم نیست
نشون دادن خشکی فلسفه خوب بود.
اگه سعی می کردی ریزه کاری هایی از کار رو اصلاح کنی بهتر میشد.
واقع بینانه نیست که دانشجو بگه میخوام برم دستشویی.
(به نظرم) اجازه هست برم بیرون... کفایت میکرد.
اگرچه شاید مقاومت دانشجو رو به این سرسختی نشون نمی داد.
بنظرت اجازه هست برم بیرون ... چجوری میتونه منظور دستشویی رفتن رو برسونه ؟
حالا من زیاد دنبال خشکی فلسفه نبودم
دنبال پارادوکس روحیه دانشجو و کلاس بودم
دنبال نشون دادن ارزش مبحث درسی به دانشجو بودم
* درضمن ترم اولی ها همیشه اجازه میگیرند
سلام دوست من
ببخشید از اینکه توی نظر قبلی سلام نکردم!
برداشت من این بوده که می خواستی بگی دانشجو انقد از فلسفه بدش می اومده دسشوییش گرفته.
من از داستانک شما خوشم اومد. واسه همین نظر دادم.اگه خدا قبول کنه منم دوس دارم داستانک بنویسم!
درهرحال موفق باشی